روزهای بی خبری

نیازمندی های ایران| تولیدی و عمده فروشی کفش و کتونی زنانه و مردانه در تهران و اسلامشهر

روزهای بی خبری

۱۵۷ بازديد

داریم به لحظه های آخر این سال نزدیک میشیم، سالی پرفراز و نشیب که گاهی اتفاق های بدش به اتفاق های خوبش چربید، اما زمان هیچوقت از حرکت باز نایستاد و چه در شادی و چه در غم، به سمت جلو حرکت کرد.

سال 96 برای من با سفر شروع شد و ادامه پیدا کرد، کاشان، یزد، اصفهان، نطنز و نایین! همون جاهایی که قلقلی دنبالِ مرغ زردِ کاکلی میگشت! قم و جمکران و بعد ساوه، همدان، ورکانه، علیصدر، لالجین، سداکباتان و...

یک سفر عجیب و تنها به گیلان، به گیلگمش، رشت، فومن، ماسوله و...

اما طناب این مسیر بریده شد و لذت ادامه ی سفر به جنوب از برنامه برچیده شد. 

اوایل دی ماه بود که با خودم فکر کردم تا همیشه نمیشه پامو روی این خشت نا مطمئن بزارم و زندگی کوتاهه و فرصت ها زود از دست میرن.

واسه همین شرایطِ بد و جدید کاری را قبول نکردم و به امید یک تغییر از کارم استعفا دادم! دو ماه گذشت، دو ماهی که با انرژی شروع شد و به هر دری زدم،  اما به در بسته خودم! بعد از یک ماه و خرده ای چروکیده شده بودم مثل یک کاغذ ماچاله شده که پرتش میکنن وسط آب.هیچ دستگیری نبود جز خدا!

گاهی هیچکس دستتو نمیگیره، گاهی ما آفریده میشیم تا دستی بگیریم، نه اینکه دستمون را بگیرن!

حالا دو هفته است که یک جای جدید مشغول به کار شدم، روزهایی که سخت میگذرن اما مثل 96، مثل همه ی روزهای سخت و آسونِ دیگه میگذرن! 

پی نوشت: اون دو ماه وقفه باعث شد بعد از پنج سال، یادگیری زبان انگلیسی را از سر بگیرم و یک اتفاق خوب و انرژی بخش برام بیفته. 

پی نوشت: هفت همیشه عدد شیرین، خوش یمن و پر از رازی بوده؛ امیدوارم سال 97 براتون مثل هفت باشه، پر از اتفاقات خوب، پر از حرکت رو به جلو، پر از سفر! 

روزهای بی خبری
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.